بعدازظهر ازشدت بیکاری خواسم زنگ بزنم و بگم بیا دنبالم بات میام...
یه ور مغزم گف دودل بود شایداصن نرفته...
اون ور مغزم خوشحال شد گف بریم دوتایی پیاده روی
ور گند مغزم ازش پرسید و گفت تازه زدم توجاده....
ور هنرمند مغزم بعدازظهر نشست یه نقاشی طوری کشید....ورحوصله هم از کشیدنش فیلم گرفت...
وقت کردم فیلمشو اپ میکنم اینجا...
الانم طبق عادت هرشب ور خسته ی مغزم میخواد فیلم ببینه