چند خط اعتراف

ساخت وبلاگ

چند خط اعتراف


خب ما مثل بقیه دانشجوها نبودیم...
و اوایل این رو ویژگی خوبی می دونستیم...
مادانشجوهای بورسیه حساب می شدیم و چهارسال بیمه برامون رد میشد و حقوق داشتیم.
این ها باعث شد نه تنها من؛همه ی اهالی دانشگا حس اعتماد به نفس کاذب داشته باشیم...
شاید تا حدی این اعتماد به نفس درست بوداما از یه جایی به بعد کاذب حساب می شد...
خب شما تصور کن سرماه حقوق دریافت کنی و ازاین بابت تاحدودی وابستگی به خانواده نداشته باشی... مستقل شدن برای ما خیلی زود شروع شد...
اینکه مااستقلال داریم ماااا استقلاااال دااااریم و این حس کاذب....
الان که با دوستان صحبت و درواقع درد ودل میکنم...
میبینم این استقلاله به اونا و روابط با خانوادشون لطمه زده...اینکه چهارسال هیچ وقت از خانواده علنی پول دریافت نکنی ....
اینکه از خرج و مخارجت خبری نداشته باشن...
اینکه خیالت راحت باشه میری سرکارو غرور تورو بگیره....
الان که به گذشته ی چهارساله نگاه میکنیم...متوجه میشیم چقدر ازخانواده دور شدیم و کوچک ترین وابستگی ای وجود نداره...
اگه هنوزم ثابت و کامل و کاملا علنی وابستگی مالی داشتیم، این حس دوری و جدایی کامل از خانواده تووجودمون ریشه نمی کرد...
وابستگی مالی خیلی چیزای دیگه به دنبالش میاره....
الان اگه ما وسط ماه حسابمون خالی بشه تحت هیچ شرایطی به خانواده اطلاع نمیدیم...چون عادت نداریم...سنگینه برامون...زبونمون نمی چرخه...
و عمده ترین بحثی که همه ی ما باخانواده داریم همین بحث مالیه....که چرا هی ازما میپرسید پول داری یانه؟ بابا مادیگه کارمندیم الان...چرا هی میپرسین چیزی کم نداری؟؟
درصورتی که باید بپرسن و باید از حساب فرزندشون خبرداشته باشن...این کار ماست که اشتباهه....
حالا تنها دغدغه ی دوستان اینه که ما تا دی ماه حقوق نمیگیریم... و وای بر ما که زبونمون نمیچرخه و به نظرمون اخر دنیاس اگه از خانواده درخواست پول کنیم....
امیدوارم منظورمو درست رسونده باشم...

چارخونه ی جدید: فردا تدریس نشانه ی آ ا

چارخونه چروک: فردا بازرس استانی میادمدرسه...


برچسب‌ها:
چارخونگی های معلمی شب های چارخونه طور.......
ما را در سایت شب های چارخونه طور.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : astinecharkhoone بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:22