دوربین
به مرحله ی پس گردنی زدن رسیدم...
تاحالا فکر نمیکردم انقدر بچسبه...مخصوصا روی گردن عرق کرده:)
انقدر دستم براشون سبکه که بعداززدنم خندشون میگیره....
لوومی دستش مثل پنبه سبکه.....چنان پس گردنی هایی نثار پسراش میکنه که...فقط دست خودش دردمیگیره و به زبون خودشون پچ پچ میکنن:خانم اصلا زدنش دردنداره....
+هیچی مثل گفتن کلمه ی"دوربین" نمیچسبه....
+رسالت پاییز به خرید پیرهن چارخونس..دومیش هم خریداری شد...ذهنم وفکرم اروم شد عکس جون دار میگیرم میزارم
برچسب : نویسنده : astinecharkhoone بازدید : 8